ღ♥ღتو نوبرانه ی یک عمر انتظار منیღ♥ღ

تنها برای تو

سلام ب همگي جواب نفس جانو اينجا ميدم

يكم ديگه ك نت خونمون درس بشه همه چيو تعريف ميكنم

البته ازهمه دوستاي گلم هم معذرت ميخوام ك نميتونم سر بزنم 

اوضاع خوبه امرووز يزدان رفت كرج خونه ابجيش چون تاشنبه تعطيله كارش

همه چي خوبه

وااااااااي باورم نميشه ك عيد همه چي خوب ميشه

البته ب دعاي شماهم نياز داريم

هيچوقت باورم نميشد ك اوضاع انقد خوب ميشه

خوشحالم ك اميد داشتم

يزدان من بهترينه

البته هرشب براي رسيدن بهم دعا ميكنيم

يزدانم ب خدا ميگه ك بعدازينكه عاشقاي پاكو بهم رسوندي ب پاي اونا ماروهم بهم برسون

الهي اميننن

تاريخ پنج شنبه 24 بهمن 1392برچسب:,سـاعت 17:6 نويسنده deltang| |

سلام 

حالواحوالتون چطوره

اوضاع خداروشكر خوبه

اين اخرهفته يزدان مرخصي داشت رفت خونه ابجيش ورامين وي جورايي زياد ازش خبرنداشتم

البته فقط ي شب موند چون هردومون دلمون واس هم تنگ شده بود

عصرش برگشت ك اونشبم مثه همه شبا تاسحر حرف بزنيم

هميشه وقتي ي موضوعي پيش مياد يزدان اونو ب بهترين صورت حلش ميكنه

ومن خودم ميدونم هنوزم رفتارم بچه گانه ست 

اما يزدانم واسم بهترينه

جديدا قبل خواب هردومون براي بهم رسيدنمون دعا ميكنيم...اين خيلي حس خوبي بهم ميده

دلم ميخواد زودتر نامزد بشيمچون يزدان الان داره خيلي بهش سخت ميگذره تنها زندگي ميكنه

روز سركاره از سركار ك برميگرده ميخوابه بعدش واس نهار فرداش غذا اماده ميكنه وتاسحر حرف ميزنيم

بعدش ميخوابه وباز كار

كاش پيشش بودم

هرلحظه دلم براش پرپر ميزنه

ازالان تصميم گرفتيم ك عروسيمون روز تولدش باشه يني 10مرداد

تورخدا دعا كنيد ك روزاي خوب زودتر بياد ازالان شمارش معكوس براي نامزديمون شروع شده

ميدونم ك خدا مارو فراموش نكرده

تمام اميدمون ب خداست

 

تاريخ شنبه 19 بهمن 1392برچسب:,سـاعت 16:42 نويسنده deltang| |

سلام

اميدورم حالتون خوب باشه باخودم عهد كرده بودم ك ايندفه مفصل تو نت باشمو ب يليا سربزنم اما باز وقت كم دارم

شما ببخشيد

اوضاع منو يزدان خيلي خوبه

يني خوبيم باهمديگه شكرخدا

الان ب اين نتيجه رسيدم ك اگه كسي تو رابطمون دخالت نكنه ما باهم مشكلي نداريم

دلم ميخواد ب زودي تو ي جاي ديگه خصوصيامو بنويسم

فك ميكنم نوشته هام رمز دار بشن بهتره

اما دلم نميخواد دوستامو ازدست بدم پس الان درجريان باشيد

خيلي وقتا ي چيزاي دوس داشتم بنويسم ك صلاح ميديدم رمز داشته باشن

فك ميكنم الان ك وارد ي مرحله جديد ازرابطمون شديم وقتشه

يزدان سرسختانه مشغول كاره ومن تمام تلاشمو ميكنم ك حتي ي لحظه يزدان احساس تنهايي نكنه

اينكه با شب بيدارياش بيدار باشم

وهمصحبت دلتنگياش باشم كوچكترين كاريه ك ازدستم برمياد

ديشبو دوس داشتم

يزدان بخاطر عقب بودن كارا بايد شب كار ميكرد 12شب باكلي بوس راهيش كردم سر كار 

تا2بيداربودم بعد يكم باهم حرف زديم

من خوابيدم يزدانم سركار بد

ساعت 4 يكم استراحت كرد تا5حرف زديم بعدش من خوابيدم يزدان فقط ي ساعت ازكارش مونده بود

صبح اما نتونست واس نماز بيدارم كنه

يني من بيدار نشدم

الانم دلم كلي براش تنگ شده

دعامون كنيد

اينروزا عاطي ميخواد بره دانشگاه وازم دور ميشه خيلي ناراحتم ازين بابت

حالا ك ميخواد بره همش دلم ميخواد پيشم باشه

اما اون نميتونه بياد خونمون منم ك فقط ناراحتم حالا امشب ميخوام باهاش حرف بزنم

فرداهم خودم ميخوام برم پيش دوستام تو خوابگاه

ي چن روز ديگه هم بطور رسمي دانشجو ميشم

مرده شور هرچي دانشگاهه رو ببرن بخدا اصلا دلم نميخواد برم اما بايد برم

براي وشي همتون دعا ميكنم

وقت همگي بخير

تاريخ پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:,سـاعت 17:41 نويسنده deltang| |

سلام

اميدوارم حالتون خوب باشه 

اوضاع خوبه هميشه

و فك ميكنم بعد سالهاي پرازسختي اين كمترين حقمونه ك خوب باشيم باهمديگه خداروشكر يزدان سخت

گير كارشه وايشالله همه چي بهتر ميشه

توروخدا دعامون كنيد

هرشب تا نزديكاي سحر حرف ميزنيم باهم كلي ميگيموميخنديم 

دعامون كنيد

زياد نميتونم بنويسم

راستي روز ولنتاين وبم يكساله ميشه

همتونو دوس دارم

وقتتون بخير

مرسي از همراهيتون

تاريخ چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:,سـاعت 16:14 نويسنده deltang| |

miss-A