ღ♥ღتو نوبرانه ی یک عمر انتظار منیღ♥ღ
تنها برای تو
امروز يكم بيحالم... خودمو نگاه ميكنم... اينو ديگه اصلا پنهون نميكنم... ك ميترسم... يزدان ميدونه ك چقد دوسش دارم... ترس اينو دارم ك حسرت داشتنش هميشه بدلم بمونه... وقتي ميگه من لياقتتو ندارم بهتره جدا شيم دوس دارم توانايي اينو داشتم ك همه ي اين حرفارو از زبونش پاك كنم... يزدان نميدونه با فكر كردن ب اينجور حرفاش اشكام راحت گونه هامو خيس ميكنن... ونميدونه با ياداوري عاشقانه هاش چجوري قند تو دلم اب ميشه... كاش ي وقت طولاني داشتم تاهمه گفته هامو بگم... ي وقت ك استرس هيچي باهام نباشه... يزدانم دوست دارم... براي بهتر شدن زندگيمون ازهم جدامون نكن... ازكجا مطمعني ك بدون هم حالمون خوبه؟ قطعا نيست.....
نظرات شما عزیزان:
miss-A |